- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
ذکـر عُـلـوّ عـالـی اعـلا بُـوَد عـلـی وجـه خـدای والـی والا بُـوَد عـلــی بیـش از همه شناسد اگر راه آسمان زیبـاتـرین نـشـانه ز بالا بُـوَد عـلی با آن همه کمال و مقام از خدای عشق زخـمی طعـن مردم دنـیا بُـوَد عـلی در کوفه و مدینه کسی یاریش نکرد سـردار بیسـپـاه و تـوانا بُـوَد عـلی تنها کسی که یاری او کرده فاطمه ست از بس غریب و وارث طاها بُوَد علی از چاه کوفه حال غریبی او بپـرس تا گویدت چگونه به نجـوا بُوَد علی صدها سلام او که جوابی به خود ندید بوده نشان این که چه تنها بُوَد علی فُزت و ربّ او ز رهایی نشانه داشت یعنی که سوی جنّت اعلی بُوَد علی قلبش مدینه بود و سرش زخم کوفه دید یعنی که کشتۀ غـم آن جا بُـوَد علی بر قلب من که ذکر علی نقش بسته است تنهـا صدای سیـنـۀ شـیـدا بُـوَد علی گر سینه را شکافی و قلبم کنی نظر با هر تـپـش نـدای دل ما بُـوَد عـلی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
کـوفـه ایـنـجـا نـشـسـتـه در گـذرش رو به شـب مـیرود چـرا سحـرش کـوچـه در کـوچـه زود مـیپـیـچــد در دهــنهــا مـصـیـبـت خــبـــرش حـجـم داغـش ز صورتش پیـداست خون دل میخورد مگر جگرش..؟ عــاشــقــان بــا هـم انـد، مـیریــزد خــون پـهـلـوی فـاطـمـه ز ســرش همۀ گـریـههـا ز خـوشـحـالی است هـمچـنـان خـالی است دور و برش حــکـــم داغ بــــرادران اسـت ایـن مصطـفـی هم شکـسـته شد کـمرش در و دیــوار خــوب مـیفـهــمــنــد آنـچـه را کـه گـذشـتـه از نـظــرش مــثــل ابـــر بــهـــار مــیگـــریـــد بــه لـب چــاک خــوردۀ پـــســرش زیـنــبــش را اســیـــر مــیبــیــنــد آن زمـانـی که نـیـست بال و پـرش چـیـسـت غــیــر از آسـتــیـن پــاره زیــر بــاران سـنــگ هـا سـپــرش دَخَـلَـت زینب و عـلـی ابن زیاد… خـورد از روی نـی زمـین قـمـرش
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
در اسم، اگر چه ما مسلـمان هستیم شرمنـدۀ دین و روی قـرآن هستـیم بـا بــار گــنــاه رو بـه تـو آوردیــم سوگـنـد به جـان تو پـشیـمان هستیم (العـفـو) به حق مرتـضی میگـیرد شاگـرد کـلاس درس سلـمان هستیم در سـجـدۀ آخـرت عـلـی، یـادم کن گـفـتـند که میروی پـریشان هستیم ما از رمـضان مُحـرّمی میسـازیم ما سیـنـه زنان اهـل ایـران هـستـیم از کـوفـه چـقـدر بـوی غــم میآیـد گـلـبـانـگ عــزا قــدم قــدم مـیآیـد در شهـر بـلا، نبـوده و نیست امان آشـوب شده در هـمه ذرات جـهـان سجـاده و محـراب به تو گـریـانـنـد از بسکه غـم انگـیز شده لحـن اذان دسـتـان سـیـاهـی از جــهــنّــم آمــد آمـد بـزنـد بـهـار را، رنـگ خـزان از مسجـد کـوفه بـوی خـون میآید امروز نماز صبح را، خانه بخـوان گـفـتـنـد: تَـهَـدَّمَتْ! دل عـالم ریخت ارکان هُدی که جای خود داشت، چنان دلـشـوره به جـان آسـمـانهـا افـتـاد خــیـبـر شـکـن قـبـیـلـه از پـا افـتـاد غرقابۀ خون شده است بال و پر تو دیگر رمـقی نـمـانـده در پـیـکـر تو ای آنکه همیشه زرهات بیپشت است از پـشت زدنـد، تـیـغ را بر سـر تو با این سر و وضع میروی خانۀ خویش صد بار دهد جان ز غمت دخـتر تو یـکــبـار نـگـاه زیـنـبـت دیــده بــلا آن روز مدینه، پسر و همسر تو… آن روز شکـسـتـنـد ز زهـرا پـهـلـو امـروز شکـستـند به مسجـد سر تو آن قـصـۀ جـانـگـداز تـکــرار شـده امـروز هـجـوم تـیـغ، مسـمـار شده از کوفه و سر شکستـنـش بیـزاریم از کوچۀ تـنگ خـاطـره، بـد داریـم با نـیـمه اشـارهای به هم میریـزیم ما گـریـه کـنـان روضـۀ مسـمـاریم یکـبـار مدیـنه، کوفه، یکبار به شام ما زخـم کـدام روضه را بـشـماریم بس بود بـرای ما هـمان یک کوچه هـیهات ! به فکـر کـوچه و بـازاریم بُـردنـد نـوامـیـس تو را بـزم یـزیـد آشــفــتــۀ داغ مـجـلـس اغــیــاریــم آن خـیـر نـدیـدههـا جـنـایت کـردنـد بـر آل عـلـی بسی جـسارت کـردند
: امتیاز
|
شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
باز هم خانه و یک بستـر خـون آلوده زنـده شـد خـاطـرۀ مـادر خـون آلـوده این سروصورت خونین شده هم ارثی شد بعد از آن کوچه و نیلـوفر خون آلوده
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
تـیـر محـبّـت تو را منـم نـشانـه یا عـلی گـرفـته بر زیـارتت، دلـم بهـانه یا عـلی بـار ولایت تو را به دوش دل گـذاشـتم کـوه معـاصیم فـتاد از سر شانه یا علی ای ز دو دیدهام روان خون سرِ شکستهات ای ز دلم گُـل غـمت زده جـوانه یا علی تو کز عطوفت دلت شیر دهی به قاتلت دست تهی کجا مرا، کنی روانه یا علی تو قهـرمان خیـبـری چرا کـنار بستری هما چگونه سر کـند در آشـیانه یا عـلی ای پدر یتیمها، دو چشم خود ز هم گشا طفـل یـتـیـمت آمده بر در خـانه یا علی داغ تو کرده آتشم هر نفسی که میکشم شعـلۀ آهـت از دلـم کـشد زبـانه یا علی فدای دیدۀ ترت چه شد که مثل همسرت شد بـدن مـطّهـرت دفـن شبـانه یا عـلی قسم به خون پاک تو، به قلب چاک چاک تو که کُـشته بارها تو را تیغ زمانه یا علی مرگ تو بود آن زمان که بین خانه دشمنان زدند هـمـسر تو را به تـازیـانه یا عـلی عمر تو یافت خاتمه در شب دفن فاطمه بر جگرت ز داغ او مانده نشانه یا علی طوطی طبع میثمت یاد کند چو از غمت ناله دمد ز سیـنهاش جای ترانه یا عـلی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
چه درهم کرده قاتل مصحف قرآن زینب را به خانه بردهاند از سوی مسجد جان زینب را همه با چشم گریان میروند از خانۀ مولا چه میفهمد کسی حال دل ویران زینب را تمام دختران باباییاند و خوب میفهمند چگونه این غم عظمی شکست ارکان زینب را دل بیرحمِ شهرکوفه بنگر خوب، شاهد باش که این داغ و بلا هم کم نکرد ایمان زینب را اگر خواهی ببینی روح زهرایی زینب را ببین پای ولی، قـربانیِ طفلان زینب را الهی بگذرد این غصه و یک لحظه هم دیگر نبـیـند شهر کوفه دیـدۀ گـریان زینب را الهی این برادرها همیشه محضرش باشند کسی خاکی نبیند لحظهای دامان زینب را الـهی تـا نـبـیـنـد آسـمـان کـربـلا بر نـی سرِ از تن جدای دلبر عطشان زینب را
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امیر المؤمنین علیه السلام
نـالـه داریم امشـبی با چـشم گـریان ذکر لبها گـشـته با حـال پـریـشان خورده ضربت بر سرِ شمس عدالت کز ازل بود، در دلش شوق شهادت یا علی جان یا علی جان یا علی جان ********************** کوفه گشته غرقِ در زاری و غوغا بهر حیدر خوانَد از غم، نوحه زهرا دل دگر از حیطهٔ صبر گشته خارج شد عـدالـت کُـشـته با تـیـغ خَـوارج یا علی جان یا علی جان یا علی جان ********************** بـیبـصیرتهـا و ظـلـمِ بـیکـرانـی ای امـان از فــتـنـههـای نـهـروانـی گشته محراب غرقِ در خونِ ولایت شد شـکـسـتـه رکـنِ ارکـانِ هـدایت یا علی جان یا علی جان یا علی جان ********************** غصّه دارد در دلش با جـانِ بر لب اُمّ کـلـثـوم هـمـنـوا بـا اشـکِ زیـنب میسـزَد از آسـمـانـهـا خـون بـبارد در دلِ مـا داغ تـو تـسـکـیـن نـدارد ای پدر جان ای پدر جان ای پدر جان ********************** زیـن عــزا و محـنـت و آوا و نـالـه یـادم افـتاد روضـۀ دخـتِ سه سـاله کِی پدر جان همچو گل پژمردهام من سیلی از دست عدویت خوردهام من وا مصیـبت وا مصیبت وا مصیبت
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امیر المؤمنین علیه السلام
گـشته جـاری اشـک زهـرا خـورده ضربت فـرق مولا ذکر عالَم به چشمان گـریان یا عـلی یا عـلی یا عـلی جان کُشته شد روح ایـمان و قـرآن یا عـلـی یا عـلـی یا عـلـی جـان ******************* مرتـضی گر بیقـرار است فـاطـمه چشم انـتـظار است دورۀ هـجـر تو شد به پایان یا عـلی یا عـلی یا عـلی جان کُشته شد روح ایـمان و قـرآن یا عـلـی یا عـلـی یا عـلـی جـان ******************* قـلب یـاران زار و محـزون گشته محراب غرقِ در خون ذاتِ حق زین عزا مرثیه خوان یا عـلی یا عـلی یا عـلی جان کُشته شد روح ایـمان و قـرآن یا عـلـی یا عـلـی یا عـلـی جـان ******************* جــان بـابـا گـشـتـه بـر لـب ای امـــان از حــال زیـنـب نالـه دارد به قـلـب پـریشان یا عـلی یا عـلی یا عـلی جان کُشته شد روح ایـمان و قـرآن یا عـلـی یا عـلـی یا عـلـی جـان ******************* مـرتـضیٰ بـا قـلـب سـوزان شـــد شــهــیــدِ راه قــــرآن ناله دارم به چشمانِ گـریان یا عـلی یا عـلی یا عـلی جان کُشته شد روح ایـمان و قـرآن یا عـلـی یا عـلـی یا عـلـی جـان ******************* زیــن عــــزا آه و واویـــلا بـا ســرِ بِـشـکــسـتـه مــولا نزد زهرای خود گشته مهمان یا عـلی یا عـلی یا عـلی جان کُشته شد روح ایـمان و قـرآن یا عـلـی یا عـلـی یا عـلـی جـان ******************* بـیـن بـسـتـر خــفـتـه مــولا نوحه خـوانش گـشته زهـرا حالِ عالَم ازین غـم پریشان یا عـلی یا عـلی یا عـلی جان کُشته شد روح ایـمان و قـرآن یا عـلـی یا عـلـی یا عـلـی جـان ******************* آن به خـلـقـت باب حاجـات گـشـتـه مـمـنـوعُ الـمـلاقـات ذکر زینب به چشمان گریان یا عـلی یا عـلی یا عـلی جان کُشته شد روح ایـمان و قـرآن یا عـلـی یا عـلـی یا عـلـی جـان ******************* راهـــیـــانِ کـــربـــلائــیـــم جــان فــدای مــقــتــدائــیــم میشَویم هـمـنوا با شهـیدان یا عـلی یا عـلی یا عـلی جان کُشته شد روح ایـمان و قـرآن یا عـلـی یا عـلـی یا عـلـی جـان ******************* مـا بــمـانــیــم تــا شـهــادت جــــــان نـــثـــارانِ ولایـت مثل آویـنـی و مثـل چـمران یا عـلی یا عـلی یا عـلی جان کُشته شد روح ایـمان و قـرآن یا عـلـی یا عـلـی یا عـلـی جـان
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امیر المؤمنین علیه السلام
عـالم و آدم بر لـب ذکـر یـا حـیـدر دارد گـوئیا کـوفه امشب مـاجـرا در سر دارد شد خـزان چمن، بـاغ اهل ولا فرق شاه نجف، شد ز کینه دو تا میزند آتش به جانها غصهها و غم های تو ساقی کوثر تو هستی عالمی خونبهای تو علی علی، مولا حیدر**علی علی، مولا حیدر**علی علی، مولا حیدر**علی علی، مولا حیدر ******************************************************** میرود سـوی مسجـد با نـوای یـا زهـرا دل شکـستـه میخـواند او نـماز آخـر را بانگ تکبیر او، میرسد تا خدا ذکر جن و ملک، قتل المرتضی بشکند دستی که تیغش زد شرر بر جان همه باغ جنت شد سیه پوش میزند بر سر فاطمه علی علی، مولا حیدر**علی علی، مولا حیدر**علی علی، مولا حیدر**علی علی، مولا حیدر ******************************************************** شکر حق فراق یار، میشود تمام امشب ذکر فـاطمه جـانـم، دارد او مُـدام بر لب فاطمه ز جـنان؛ آمده به زمین تا برد به سما، امیـر المؤمنـین شد ملاقات دو یار از غم و کینه گسسته مرتضی با فرق منشق فاطمه یهلو شکسته علی علی، مولا حیدر**علی علی، مولا حیدر**علی علی، مولا حیدر**علی علی، مولا حیدر
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امیر المؤمنین علیه السلام
نــدارم طـاقـت چــشـم تــر تـو نشسته خاک غربت بر سر تو شوم راحت ز غمها زینب من روم در پیـش زهـرا مـادر تـو تو میمانی و غمهایت * فـدای سـوز صدایت * بـسوزد این دل برایت (۲) ز بعد رفـتــنم بـابـا شوی تـنها تو میمانی و درد غربت و غمها ای، عـلی جان علی جان علی جان ** مظلوم عـلی جان علی جان علی جان ********************************************** بـبـیـن بـابـا بـرایـت بیقـرارم کنار بـسـترت شد گـریـه کارم نشـسـته بر سرم گـرد یـتـیـمی بـرایت تـا قـیـامـت سـوگـوارم به عشق تو من اسیرم * من از این زندگی سیرم * نرو که بیتو میمیرم(۲) غـم زینب چه بیاندازه شد بابا بـرایم داغ مـادر تـازه شد بـابا ای، عـلی جان علی جان علی جان ** مظلوم عـلی جان علی جان علی جان ********************************************** الا عـبـاس من ای نـور عـیـنـم تو هستی ماه مـقـطوع الـیـدینم تو در کربوبلا گـردی فـدائی دگـر جـان تو و جـان حـسـیـنم به عهدت وفـاداری کن * برایش عـلمداری کن * حسین مرا یـاری کن(۲) حسین من غریباست و شود تنها پس از تو میشود در بند ماتمها ای، حسین جان حسین جان حسین جان، مظلوم حسینجان حسین جان حسین جان
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شام غریبان امیر المؤمنین علیه السلام
داغِ دلِ خـسـتـه جـلی شـد شـام غـریـبـان عـلـی شـد آه ازین غـربت بیکـرانـه فرقِ بشکسته، دفـنِ شبانه یـا عـلـی یـا عـلـی یـا عـلـی جـان (۲) ********************** اولاد مولا زار و مدهوش تابوت بابا بر روی دوش زنـده شد یاد یاس شـهـیده دفـنِ آن مادرِ قـد خـمـیـده یـا عـلـی یـا عـلـی یـا عـلـی جـان (۲) ********************** مولای عالَم رفته در خاک ناله زنم با قلب صد چاک خورده بر فرقِ باب الحوائج ضربۀ فـتـتـههای خَوارج یـا عـلـی یـا عـلـی یـا عـلـی جـان (۲) ********************** تـابـنـده شـد نـور هـدایـت از مـهـر رخـشـان ولایت مکـتـبش مکتب رَبّ یکـتا درس او درس زُهد است و تقویٰ یـا عـلـی یـا عـلـی یـا عـلـی جـان (۲) ********************** ما چـون شهـیـدان خـدایی هستـیم همه کـربوبـلایی راه ما راه خیر و سعادت پیروی از وَلی، تا شهادت یـا عـلـی یـا عـلـی یـا عـلـی جـان (۲)
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امیر المؤمنین علیه السلام
بر پا گـردیـده محشر ذکر لبـهـا شد حـیـدر از تیغ کـین دو تا شد فـرق سـاقـی کــوثــر حاجت روا شـد حـیـدر یا رب کـاسـۀ خـون شد چـشـم زیـنب واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر ******************************************** بـــاد عــــزا وزیـــده دل را به غـم کـشـیده وای من فـرق مــولا تـا بـه ابـــرو دریــده رنگین شد از خون روی حیدر خاک غـم ریـزد زهـرا بر سر واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر ******************************************** این غم چه جان ستان است غم صاحب زمان است خــونِ دلِ عــلــی از فرق سرش روان است این پیـرمـرد خـسـته زار است فکر رسـیـدن سـوی یـار است واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر ******************************************** چـشـم خـدا شد بسـته دل به مـاتـم نـشـسـته عاقـبت پر زد حـیـدر سوی پهـلـو شکـسـته راحـت شد حـیـدر از این دنـیا شد روان روحش سوی زهـرا واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر ******************************************** بـگـرفـتـه مـاه کـوفـه ای وای از آه کــوفـه از اشک چـشـم مولا راحت شد چـاه کـوفه چـاه و نـخـلـسـتان گـشـته آرام از نـالـههـای مــردی گـمــنـام واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر ******************************************** شد سیه رنگ افلاک میرسد صوتی غمناک امـشـب عـلـی آسـوده میگذارد سر به خاک کـفـن حـیـدر مـثـل زهــراست چون خون روان از سر مولاست واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر ******************************************** مـاتـم سـرا شـد دنـیـا غـم خانه گـشـته دلها مـولا عـلـی در جنان شد هـمـنـشـین زهـرا شبهای کوفه سرد و تار است زیـنـب بـیبـابـا زار زار است واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر ******************************************** از نـالــههــای مــولا راحت شد چاه صحرا یـتـیـم کـوفـه امـشـب نـدارد نـان و خــرمـا دنیا بیحـیـدر محـزون گـشـته زینب از این غم دل خون گشته واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر ******************************************** سـیـنـههـا بـیقــراره شـد فـلـک بیسـتـاره خـدا کـنـد کـه زیـنـب غـم نـبـیــنـد دوبــاره خــدا نـــیــارد گـــردد تــنــهـا نـگـردد حـیـران بـیـن صـحرا واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امیر المؤمنین علیه السلام
گرید سما گـوید زمین یاعـلی، یاعـلی نوحه کـند روح الامین یاعـلی، یاعـلی کعبه به تن کرده لباس عزا یا اهل عالم قتل المرتضی تَهَدَّمَت والله اَرکانُ الهُدی یا اهل عالم قتل المرتضی ************************************** آشـفـتـه از بـاغ جـنـان یاعلی، یاعـلی زهـرا رسیده قـد کمان یاعلی، یاعـلی با اشک دیده میشوید زخمش را یا اهل عالم قتل المرتضی تَهَدَّمَت والله اَرکانُ الهُدی یا اهل عالم قتل المرتضی ************************************** راحت شده آن خونجگر یاعلی، یاعلی از غـصۀ دیـوار و در یاعـلی، یاعـلی دیگر نبـیـند قاتلان زهـرا یا اهل عالم قتل المرتضی تَهَدَّمَت والله اَرکانُ الهُدی یا اهل عالم قتل المرتضی ************************************** محاسنش غرق به خون یاعلی، یاعلی محراب و مسجد لاله گون یاعلی، یاعلی دیگر نمیآید صدای مولا یا اهل عالم قتل المرتضی تَهَدَّمَت والله اَرکانُ الهُدی یا اهل عالم قتل المرتضی
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در بازگشت به مدینه
ای مدیـنه دوباره برگـشتم با دل پُـر شـراره برگـشتم بیعلی، بیرقیه، بیعباس با هـمان گاهواره برگشتم ز مسیری که بهر سنگ زدن میگرفتند استخاره، برگشتم هـمرهـم بـود زیـور آلاتـم ولی بیگـوشواره برگشتم آه از خیمهای که غارت شد با دو چـشم ستاره برگشتم از کـنـار تـن لـگـد مـال و بـدن پـاره پـاره بـرگـشـتم با تنی که میان آتش سوخت از دل هـر نظاره برگشتم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
حرف دل باز ز اشک قـلمم جاری شد ساقی آمد ز ره و موسم میخواری شد چشم چرخاند و نگاهش همه دلها را کُشت غمزۀ تیر دو چشـمش به دلم کاری شد شد ز عطر سر زلفش همۀ عالم مست گویی عـالـم همه جا دکّه عـطاری شد آمدی و دل زهـرا شده است شاد ز تو آمـدی خـانـه حــیــدر شـده آبـاد ز تـو آنقدر خوش سخن و خوش نفس وخوش سیری که زبـان زد شـدهای بین نـژاد بشری هیچ کس از سر کوی تو نرفـته نومید خصم هم بر کرمت هیچ ندارد تـردید
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
نــیــمــۀ مــاه خــدا مــاه تــمـامـم آمـد نـام او مثـل عـسـل بود، به کـامـم آمـد گل بریزید به روی سر زهـرای بتول اولین گل پسر حضرت زهراست حسن هـمـۀ دار و نـدار دل دنـیـاست حـسن عشق او بر سر ما خیرالعمل میریزد او کریم است و همه دست گدایی داریم با حسن در سرمان حال و هوایی داریم شغل ما را همه جا سینه زنی میدانند مَـلَکِ عـرش برای قـدمـش جـان داده حـسن امـروز به ما پـرتـو ایـمان داده مـیشنـاسـنـد مرا نـوکـر نـامـیِ حـسن کاش این شهـر مرا با حـسـنم بگـذارد کـاش آقـا قــدمـی روی تـنــم بـگـذارد ما فـقـیـریم، فـقـیـریم، فـقـیـریم، فـقـیر در جمل ضربه شصتش همه را حیران کرد شتـر فـتـنه گر طایـفـه را ویـران کرد زنَک از ناقه فتاد و همه جا رسوا شد از همان روز دگر بغض حسن در دل داشت حمله میکرد ولی سُم به میان گِل داشت هجمهها بود که میبُرد به تابوت حسن
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
مـادر پـدرم بـاد فـدای تـو حـسن جان هـستـنـد غـبار کـف پای تو حسن جان من رو نزدم بر احـدی غیر شما چون دیدم همه هستـنـد گـدای تو حسن جان شد عاقبش خیر هر آنکس که در عالم گردید غـلامی ز سرای تو حسن جان خلـقـی نـبود روی زمین تا که بگـوید بر او نرسیده ست عطای تو حسن جان آنـقـدر گره بـاز نـمـودی که رسـولان بستـنـد دخـیـلی به عبای تو حسن جان هستـند تـمامیِ خـلایـق به صف حشر محـتاج عنایات و دعای تو حسن جان شـرمـنـدۀ زهــرای بـتـولـیـم چـرا کـه کم گـریه نـمودیـم برای تو حسن جان ما عبد تو هستیم حسن جان نظری کن من قـطرۀ ناچـیزم و تو حضرت دریا خوشحالم از اینکه شده ام غرق تو مولا یک شهـر نشـسـتـند سـر راه شـما که تـا خـوب تـمـاشـا بـنـمـایـنـد شــمـا را باید که هـمه محـو تـمـاشای تو باشـند سیمای شما بسکه کشیده ست به مـولا مـا را چه خـیالیست ز فردای قـیامت وقـتی که به شـیـعـه شـفـیـع اید شـمـاها ای وارث حـلـم و کـرم حضرت احمد از نـور شـمـا خـلـق شده جـنّـت اعـلا در شأن و مـقام تو هـمین قـدر بگـویم الـگـوی ابـوفــاضـلـی و اکـبــر لـیــلا زد دست توسل به شما حضرت عیسیِ اینگونه اگر شُهره شد و گشت مسیحا جز کرب و بلا از تو دگر هیچ نخواهم پـس اذن حـرم را بـه گـدایـت بـده آقـا مـا تـا ابــد الــدّهــر گــدای درتـانـیــم بر مـاه بنی هـاشـمـیـان نیز تو مـاهـی شاهان جهان جمله گـدایند و تو شاهی قــربـان تـو گـردم پـسـر ارشـد مــولا داری چه مقامی چه جلالی و چه جاهی از روز ازل تا به قـیـامت همگـان را تـا نــزد خـداونــد شـمـا هـادیِ راهـی ای شیر جمل، باب کرم، حضرت ارباب از کـوچه ما هـم بـگـذر گـاه به گـاهی حرف همه عشّاق تو این است حسن جان اربـاب فــدای تــو بـگــردیــم الــهــی کار مـه و خـورشـیـد کـنـد ذرّۀ ناچیز بـر او ز کـرم گـر بنـمـائـیـد نـگـاهـی شـرمـنـدۀ روی تـوأم ای مـاه دو عـالم بر شـانـۀ من هـست اگر بـار گـنـاهـی بـار گـنـهـم گـرچه زیـاد است ولیـکن در پیش تو ای کوه کرم نیست چو کاهی میسوزم از این غـم به خداوند که آقا زوّار تو هـسـتـنـد فـقـط کـفـتر چـاهی ای کـاش بـنـایـی ز بـرای تو بـسـازیم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
من اشك را بهتر ز باران دوست دارم اين چشمها را خيس و گريان دوست دارم اين دورى و اين دوستى، عاشق ترم كرد پس بيشتر از مصر، كنعان دوست دارم ریزه خورم رزق من از دستاسِ زهراست از مرغِ بريان بيشتر، نان دوست دارم شــرط قـبــول تــوبـههـا آمـد بـه دنـيـا العفو را هم با حسن جان دوست دارم عكس مزارت را پُر از خورشيد كردم بس كه بقيعت را چراغان دوست دارم از لطف تو من با حـسيـنم، كـربـلا را با قـبرِ خـاكـىِ تو يكـسان دوست دارم بـــا بــه درك افــتــادن آلِ ســعـــودى يـثـرب حـسن آبـاد میگـردد به زودى يك مُشت سـائـل گـرم رازند و نيـازند مـيخـانـهها تا صبح امشب بازِ بـازنـد فـرقـى نـدارد كـه گـدا يـا شـاه بـاشـى بر سفره او شاه و رعيت هم طـرازند كافـيـست يك لحـظه بيـايد بـينِ كـوچه بـايـد زيـارت گاه در كـوچـه بسـازنـد آنها كه اينجا پيـشِ رويش سر بـزيرند روز قـيـامت كه میآيـنـد سر فـرازنـد عرض ادب بر او كه رزق هر كسى نيست آن عدّهاى كه مـادرش گـفـته مجـازنـد سائل بر این عهد است یا امشب بميرد يا كه امـام مـجـتـبـى دسـتـش بـگـيـرد اين كيست كه خاكِ قدومش نور دارد؟ اين چيست كه جِبريل را مأمور دارد؟ بـايـد بــپـوشـانـنـد مـهـتـابِ رُخَـش را از آن زنـى كه چـشـمهـاى شـور دارد موسى به قـلبِ كوه رفـته هر شب امّا او زيـر اين سـجـاده كـوهِ طــور دارد گرچه سليمان است و تاج و تخت دارد اُنـس عـجـيـبـى بـا ســپــاهِ مــور دارد بايد جـمل را هم ببـيـنى مثل صلحـش شير جمل چون شاه خـيـبر زور دارد در صلح او عبّاس و اكبر رشد كردند كرب و بلا اينگونه جـنـس جور دارد از ضربۀ قاسم كه تند و آتـشـين است معلوم شد دست حسن در آستـين است با تو مـسيـرم تا به آخـر هست روشن مِهرِ تو را داریم و محشر هست روشن پــرونــدهاى تـاريــك آوردم كـه ديــدم در دست تو چندين برابر هست روشن در پـاسـخ آن نـاســزا گـفـتـى بـفـرمـا زيرِ اُجـاقِ خـانـه يكـسر هست روشن كورىّ چشمى كه به جدّت گـفت ابـتر تو هستى و چشم پـيـمبر هست روشن آن شيـخ منـبـر رفـتـه را پائـين بيـاور با حرف تو تكـليف منبر هست روشن تـقـديـر تو اين است بـاشـى و بـبـيـنـى آتـش بـروى مـادر و در هست روشن بـــا بــه درك افــتــادن آلِ ســعـــودى يـثـرب حـسن آبـاد میگـردد به زودى
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
بر ماه شب نیـمـۀ این مـیکـده سـوگـند مثل تو نـدیده است کسی کودک دلبـند خورده دلم از صبح همان روز نخستین با مهر تو ای دست گل فـاطـمه پـیوند در لطف و عطا و کرم و بخشش و رحمت گـشـتـیم و ندیـدیم کسی را به تو مانند هر گوشه ای از نام تو حاجات گرفتند از کـوفه بگـو تا به بخـارا و سمـرقـند حاتم که زبانزد شده در جود و سخاوت یک عمر، بساطش به در خانهات افکند در بـند تـوأم، عـبد تـوأم، نام تو بُـردم کوه گـنـهـم را به تو بخـشـیـد خـداونـد حکـاک ازل شـیـر اُحـد، نام حـسن را با خط خوشـش سر در تالار دلـم کـند تو زندگیات خرج فقیران شده عمری هر سائل محزون به کنارت شده خرسند آن شامی بد خُلق هم از سوی تو حتی چیزی نشنیده است به جز رحمت و لبخند در آرزوی وصف تو مُـردند هـزاران تمـثال گر و شاعـر و نقـاش و هنرمند هر بار نقاب از رخت افـتاد خدا گفت جبـریلِ امین دود کـنـد بهـر تو اسپـنـد جنگـیدن قاسم همه اش از جمل توست مردانگی ات خوب رسیده است به فرزند »یا فـاطمه» را یاد غمت، خیل شهیدان با غصه نوشتـند به هر پرچم و سربند آن روز دوشنـبه، وسط کوچه و مادر گریان شدهایم از غم این واقعه هرچند
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
بـاز هـم اهل ولا بـادۀ مـسـتـانـه زدنـد لب خود را به لب ساغر و پیمانه زدند دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند آســمـان بــار دگــر نـیّــر بــدر آورده لـیـلـۀ قـدر عــلـی ســورۀ قــدر آورده ای که از جانب معشوق نظر میطلبی تو که از عشق علی، شاه نجف، جان به لبی چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قـدر که این تـازه براتـم دادند با «حسن» گـفـتـنم از نار نجاتم دادند با حسن، ماه خدا عطر کرامات گرفت رمضانم به خودش رنگ مناجات گرفت مـادرش هم لـقب مادر سـادات گرفت پسر فـاطمه و باب نـجات است حسن هم دعا هست حسن، هم صلوات است حسن اولین ماحصل وصل دو دریا حسن است نـوۀ ارشد پـیـغـمـبـر طاها حسن است پـسر شیرخدا، زادۀ زهـرا حسن است نسب اندر نسبش وصل به نور ثـقـلین عشق زهرا و علی، زینب کبری و حسین این حسن کیست که کرسی فلک منبر اوست روزی خلق خـداوند به زیر پَر اوست دست رزاق، همان دست کرم پرور اوست او بـرای کــرم عـبـدالَله و قـاسـم دارد ابر جود است و سرِ شیعۀ خود میبارد او که از لـقـمـۀ خود بر فـقـرا بخشیده بارها ثـروت خود را به گـدا بخـشـیده ناسزا گـفت به او خصم خـدا، بخشیده پس خدایش چقدر جرم و خطا میبخشد شیعیان را، به حسن، روز جزا میبخشد مـا گـدائـیـم، دخـیــلان درِ خـانـۀ شـاه صاحب خانه حسن، یوسف و ما چشم براه کوچه بند آمده از حُـسن جـمالش والله کور بادا ز رخش چشم همه شیطانها لَـعَـنَ الـلـهُ عــلــی آل أبـیسـفـیــانهـا اسم مـولام همانند عـسل شیـرین است ذکر او حیّ علی خیرالعمل، شیرین است یاد جنگ آوریاش روز جمل، شیرین است در جمل تا پسر شیر خـدا «یاهو» زد فتـنه تسلیم شد و روبرویاش زانو زد کوثر جان من اینست "حسن هرچه که گفت" حرف قرآن من اینست"حسن هرچه که گفت" دین و ایمان من اینست"حسن هرچه که گفت" بنویـسید حسن مکـتب و آیین من است حسنی مذهبم و حُبّ حسن دین من است او نیازی نه به یار و نه به لشگر دارد تا که سـردار چـو عـبـاس دلاور دارد یک حسین بن عـلی، مـاه بـرادر دارد غـربت او، به خـدا اندکیِ یاور نیست نه؛ غریبی حسن از طرف همسر نیست غربت اینست: که با ضرب لگد در افتاد کوچهای ... نقشۀ صیاد... کبوتر افتاد مـادری بود حسن، دیـد که مـادر افتاد آه... ای مرد ستمگر برو از کوچۀ ما مادرم را نزن آخر... برو از کوچۀ ما
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
آئـیــنـۀ تــمـام وُجـوهـات حــیـدریسـت صلحی که کرده است خودش فتح خیبریست کاری به جز کـرم نشود دیـده از کـریـم او وارث عـلـیست، مَرامش قلندریست اسـتــاد صـبــر زیـنـب و آزادگـیِ شــاه اَبروی خود تکان بدهد شرح محشریست تـشخـیص صلح و حکمِ قـیام است با امام هرکس نشد مطیعِ ولی خصمِ داوریست یا اَیـُّهـا العـزیـز … وَ یا اَیـُّهـا الـکـریـم اوج کـرامـتی که کنی حکـم نوکریست چه ایـسـتاده و چه نـشـسته قـیامت است بیشک ُّو شبهـه معـنی تـامِ دلاوریست نام حـسـن که میشـنوم روضهها هـمان روزِدوشنبه؛ کوچۀ باریک و مادریست که تکـیـه داده است به این شـانهها ولی چـشم انـتظار آمـدن یا بن العـسکریست
: امتیاز
|